@zhuanchannel
این دنیای کثیف، این مردم کثیف، این دولت کثیف، همهی چیزهای کثیف… هوای کثیف… فلان فلان و فلان كثيف. اینجا خیلی گرم است. خیلی سرد است.
این بو را دوست ندارم. قد فردی که جلوی ماست خیلی بلند است و فرد کناریام خیلی چاق است. آن یکی عطر زده و مــن بــه آن آلرژی دارم… و فلان و فلان!
مثل این است که با پای برهنه از روی شن داغ یا شیشههای شکسته رد میشویم یا در دشتی پر از خار هستیم.
پاهای شما عریان است و میگویید:
«خیلی سخته. واقعاً دردناکه! وحشتناکه! خیلی تیزه! خیلی درد داره! خیلی داغه!» اما یک ایدهی عالی دارید. میخواهید هرجا میروید، آنجا را با چرم بپوشانید تا پاهای شما دیگر زخمی نشود.
اینکه هرجا میروید چرم پهن میکنید تا از درد در امان باشید، مثل این است که بگویید:
«میخوام از دست اون زن و اون مرد خلاص شم. میخوام دمای درست رو تعیین کنم و استفاده از عطر رو تو دنیا ممنوع کنم.
با این روش، دیگه هیچ چی تو هیچ جای دنیا نیست که آزارم بده. میخوام از شــر همــه چــی از جمله حشرات موذی تو همه جای دنیا خلاص شم. بعدش میشم یه فرد خیلی خوشحال و راضی.»
ما میخندیم! ولی این کاری است که همهمان انجام میدهیم.
ما با این شیوه به مسائل نزدیک میشویم. فکر میکنیم اگر بتوانم از شر هر چیزی خلاص شویم یا آن را با چرم بپوشانیم، درد ما هم از بین خواهد رفت. خب مطمئناً همین طور میشود
چراکه دیگر چیزی پاهایمان را خراش نمیدهد.
این منطقی است؛ مگر نه؟ در واقعیت اصلاً منطقی به نظر نمیآید.
اما چه میشود اگر چرم را دور پای خود بپیچید؟
به بیان دیگر، اگر کفش بپوشید پس میتوانید از روی شن داغ و شیشهی شکسته و تیغها رد شوید و اذیت هم نشوید.
پس قیاس بـه ایــن صورت است که اگر به جای تلاش برای تغییر هر چیزی در دنیای خارج، روی ذهن خودتان کار کنید، غضب شما فروخواهد نشست.
از کتاب «شجاعت در برهوت» اثر «برنه براون»
By: via مجله هنرى ژوان
دیدگاهتان را بنویسید