@zhuanchannel
در جنگ جهانی دوم، تجربه شگفتانگیزی در آمریکا وجود داشت میتوان گفت که آمریکا فرهیختهترین و پیشرفتهترین کشور روی زمین است و از هر کشور دیگری بیشتر از هوشمندی استفاده می کند.
در جنگ جهانی دوم وقتی آنها ترتیبی دادند که در روند سربازگیری برای ارتش از آزمون هوشمندی داوطلبان استفاده کنند، موجب تعجب بسیار شد.
نتیجه آزمون هوشمندی صدها هزار داوطلب خدمت سربازی این بود که
سن روانی Mental Age هیچکدام از آنان بیشتر از سیزده سال نبود!
هوشمندی متوسط آنان سیزده سال بود.
گویی که همهچیز برای آنان در سیزده سالگی پایان یافته بود!
یوگا از مدتها پیش همین را گفته است که تمامی ذهن انسان نورانی نیست.
اگر تمامی ذهن انسان نورانی باشد، وقایع شگفتانگیزی روی خواهد داد:
چیزی که شما آن را قوای فوق طبیعی میخوانید.
یوگا اینها را عملکرد بخشهایی از ذهن میخواند که غیرفعال هستند.
چیزی بیش از این نیست.
فیادوف Fyadov یک دانشمند روسی است. آمریکا را کنار بگذارید.
روسیه کشوری بدونخدا است و تاکنون آماده نیست وجود روح یا خدا را بپذیرد.
ولی فیادوف آزمایشات بزرگی را انجام داده که در آنها پیامهای فکری Telepathic را تا هزار مایل فرستاده است.
نه از طریق هیچ وسیلهای، بلکه فقط با ارسال پیامهای فکری یا تلهپاتی.
او در مسکو با چشمان بسته نشست و پیام ذهنیاش را تا تفلیس ارسال کرد.
او با نشستن در مسکو پیامی را فکر میکند و آن پیام در تفلیس دریافت میشود.
یک روز آزمایشی در تفلیس انجام شد.
یک روز در باغی در تفلیس مردی آمد و روی نیمکت شماره ده نشست.
این مرد هیچ چیز نمیدانست و یک مسافر بود.
او برای قدری استراحت در نیم روز روی آن نیمکت نشست.
او ابداً از این آزمایش خبر نداشت.
محققانی که در پشت بوتهها در آن نزدیکی پنهان شده بودند با بیسیم به فیادوف خبر دادند که مردی روی نیمکت شماره ده نشسته است.
آنها گفتند: اگر بتوانی با ارسال پیام کاری کنی که این مرد ظرف پنج دقیقه به خواب برود، آنوقت ما متقاعد میشویم.
فیادوف در مسکو پنج دقیقه در ذهنش فکر کرد که آن مرد روی نیمکت شماره ده باید به خواب برود.
ظرف پنج دقیقه آن مرد وارد خواب عمیق شد و شروع کرد به خُرخُرکردن.
طبیعی است که آن محققان فکر کردند که این مرد باید خسته و خوابآلوده بوده و با اراده خودش خوابید است.
همزمانیها ممکن هستند.
پس پیامی برای فیادوف فرستادند که این مرد اکنون در خواب است؛
ولی اگر کاری کنی که درست هفت دقیقه دیگر از خواب بیدار شود، آنوقت ما متقاعد میشویم.
:
آن مرد درست پس از هفت دقیقه از خواب بیدار شد.
طوری به اطراف نگاه کرد که گویی کسی او را صدا زده است.
سپس آن مردان از پشت بوتهها بیرون آمدند و از ان مرد پرسیدند:
دنبال چه کسی میگردید؟
مرد گفت:کسی مرتب به من میگوید «بیدارشو، بیدارشو، دیگر نخواب.
دقیقاً پس از هفت دقیقه باید بیدار شوی!» حالا چه کسی اینها را گفته بود؟
هیچکس آنجا نبود.
آن فرد هزاران مایل دورتر در مسکو نشسته بود!
اگر ذهن کاملاً بیدار شود، انسان قدرتهای بزرگی را کشف میکند.
صدها توان این چنینی در ذهن انسان وجود دارند.
یوگا این نیروها را siddhis یا قدرتهای روح میخواند.
میتوانیم هر نامی به آنها بدهیم
تفاوتی ایجاد نمیشود.
تمامی مغز ما نیز بیدار نیست.
ما بهنظر رنجور و ناتوان میرسیم
دلیلش این است که ما به خوابیدن ادامه میدهیم.
و این بیقراری که در زندگیهای ما باقی مانده ناشی از آن بیقراری است که ما قادر نیستیم تماماً از آن ثروتی که با آن آمدهایم استفاده کنیم.
یوگا میگوید این مراکز در مغز میتوانند فعال شوند و این مغز که در جمجمه پنهان شده تمامی شخصیت شما نیست.
یک ذهن به همین بزرگی نیز در قلب شما پنهان شده. اطلاعات موجود در آن دیگر نزد ما نمیآید. فقط گاهگاهی در زندگی کسی لمحهای از عشق پدید میآید:
آنگاه آن مراکزی را که قلب دارد به یاد میآورد؛ وگرنه هیچ یادآوری وجود ندارد.
و عشق روز به روز از زندگی ما ناپدید میشود. به نام عشق ما سکههای تقلبی بسیاری را معرفی کرده و به گردش آن در زندگی خود ادامه میدهیم.
حتی اگر تمام مغزفعال شود،
قلب مغزی از خودش دارد، که کاملاً لمس نشده باقی میماند، زیرا تمامی تعلیم و تربیت ما فقط برای پرورش مغز است.
پس یک مقدار کم از مغز پرورش پیدا می کند، ولی هیچ آموزشی برای قلب وجود ندارد؛ قلب ابداً پرورش پیدا نمیکند.
قلب پرورش نیافته باقی میماند و انسان از تنشهای دورنی پر میشود.
حتی قلب و مغز باهم نیز انسان تمام را تشکیل نمیدهند؛ انسان مراکز بیشتری دارد
یوگا انسان را به هفت مرکز تقسیم میکند.
میگوید که انسان توان پرورش فردیت خودش را در هفت سطح دارد.
اینها سطوح زمخت هستند.
حتی تقسیمبندیهای بیشتری میتواند وجود داشته باشد.
تفسیر اشو بر اصول نُه گانهی یوگا
By: via مجله هنرى ژوان
دیدگاهتان را بنویسید